عشق نامه
عشقا، قلب من رو به سوی جمال تو می تپد.
الهی، قفل دروازه
ی عرش
با شکوه و بهشت بهاری
ات را
خود به روی من بگشای.
یا حق، بر درگه عظمت و جلالت ایستاده
ام، در
زَنم تا که درگاه مهر و مرحمتت را بر روی من بگشایی.
عشقا، آنقدر بر درگهت بکوبم تا که دروازه ی عشقت را بر رویم گشایی و یا
از کوبیدن من، دیگر هیچ درگهی حجاب میان ما نباشد.
الهی، خنده.ی
عشق ستیزان را به وحشتی در چشم هایشان مبدل ساز و مکر و حیله هایشان را
به خودشان بازگردان.
یا حق، هزاران بار هم از مردمی که عشقی نشناسند، یاری جویم، کوششم بر
باد است اگر تو سعی و تلاش مرا با �کن فیکون� خودت به ثمر ننشانی.
خدایا، اگر من تباهی و جنایتهای بی شماری کرده و ده
ها بار
بر درگه تو کوبیده بودم، تو درگاه مرحمت و بخشش و بهشتت را بر من می
گشودی.
الهی، تو خود می دانی من جنایتی ننموده
ام،
عاشقم، صدها بار بر درگه منزل محبوبم کوبیده
ام �
یا حق، من از خواسته
ی تو در
عجبم که چرا مرا رو به سوی درگه بندگانی رهنمون فرمودی که خود را از تو
برتر می دانند، کسانی که بخشش الهی تو را نشانه
ی حماقت
و پذیرش و رحم و شفقت خدایی ات را ناشی از جهالت و کوته نظری
ات می
دانند.
الهی، خود حاضر و ناظر بر امور مایی.
خدایا، اگر این عشقی است از تو، خود پیچش این عشق را نیز همان گونه که
رقم می زنی، رقم زن و با حقارت اندیشان همان کن که شایسته
ی خدایی
تو است.
یکشنبه 20 شهریور 1390 - 12:08:08 PM